Info@salehoun.org

کلمات کلیدی: سازمان های خیریه، فعالیت های خیریه، کار خیر

مدیریت سازمان های خیریه دارای تفاوت ماهوی با مدیریت معمول و طراحی شده در موسسات و سازمان های تجاری و صنعتی و خدماتی و ... است اگرچه مانند دیگر سازمان ها، باید برای اداره ی این نوع موسسات نیز، ساز و کارهای معرفی شده از سوی دانش مدیریت را در اداره و تمشیت امور به کار گرفت (تدوین استراتژی، سازماندهی، برنامه ریز، کنترل و نظارت، هدایت امور و ...). تفاوت اصلی و مهم که تقریبآ سایر مناسبات و تمهیدات مدیریتی دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد "انجام کار اصلی و سرمایه گذاری نه از سوی کارکنان و سهام داران بلکه از سوی داوطلبان و هم چنین توجه به سود معنوی و کار بدون مزد" است.

به سخن دیگر، در سایر سازمان ها و موسسات، حضور سهام داران و شرکا (دولت یا مردم) که سرمایه خود را به امید کسب سود مادی یا افزایش سود و منافع ملی به سازمان و شرکت وارد می کنند، بخش مهمی از دغدغه مدیران را تشکیل می دهد و هم چنین، کاربران این سازمان ها و موسسات ، قانونا" از مدیریت، طلب خدمات می کنند و در برابر آن معمولا"، واکنش مادی و مالی نشان می دهند در حالی که سهام داران و سرمایه گذاران و پرداخت کنندگان در سازمان ها و موسسات و فعالیت های خیریه و عام المنفعه، انتظار سود مادی و حتی ملموس ندارند و هیچ قانونی ایشان را وادار و مجبور به "پرداخت" نمی کند حداکثر انتظار دارند مدیریت موسسات و فعالیت های خیریه، سهم مادی ایشان را در جای مقرر و به شیوه ای مناسب و سالم هزینه کنند.

این گوناگونی و تفاوت بین درخواست سود مادی و طلب سود معنوی، تفکر عاقلانه و حسابگرانه در برابر تعهد اخلاقی، انگیزه مادی در برابر محرّک های عاطفی ... کار مدیران موسسات خیریه را آسان تر نمی کند بلکه راه مدیریت ایشان را با دشواری بیشتری مواجه می سازد. هم چنان که طبیعی به نظر می رسد کارمند یک موسسه تجاری یا دولتی یا خدماتی از کار و حال و روز خود شکایت کند اما مطلقا" نمی توان انتظار داشت فردی که برای کار خیر، پیش قدم و داوطلب شده باشد، از سرنوشت خود شکایت و شکوه کند زیرا عنوان "داوطلب" را بر خود نهاده است.

افزون براین به دلایل تاریخی و نیز تحولات اخلاقی و فرهنگی در سال های گذشته، اعتماد، به یکی از اساسی ترین عوامل روی آوری به کار خیر و داوطلبانه تبدیل شده است که این رویکرد می تواند بخش مهمی از دغدغه ی مدیریت موسسات خیریه را تشکیل دهد. اعتماد بی تردید؛ حلقه ی اتصال انگیزه های مردم و جامعه، با پیش گامان کار خیر است و این جاست که موسسات خیریه ناگزیرند کارنامه ی خودرا با دقت و شفافیت، به یاری گران و داوطلبان بالقوه و بالفعل خود ارایه کنند در حالی که موسسات از نوع دیگر، صرفا" خود را در برابر مراجع قانونی، پاسخ گو می دانند.

از دیگر سو، آن چه که ما در سایر سازمان ها به عنوان مشتری و کاربر و بهره ور و مخاطب می شناسیم با کاربران موسسات خیریه (مدد جویان و ...) هم در کیفیت و کمیت تقاضا، هم در انتظارات، هم در نوع کالا و خدمات واگذاری بسیار متفاوت اند. در موسسات خیریه، تقاضا و بازار بستگی به وضعیت اقتصادی (فقر و نداری و کم داری و گرسنگی و بی سرپناهی) و اجتماعی (بی سوادی و بی کاری و کم آگاهی) و بهداشت و درمان (مانند میزان بیماری های مهلک مثل سرطان و ایدز و اعتیاد) گاه میزان رویدادهای طبیعی (مانند سیل و زلزله) و ... دارد و معمولا"جبران کننده کم کاری یا بی توجهی یا ناتوانی سازمان های مسئول و دولت است و بنابراین ، میزان تقاضا وابسته به فراوانی عوارضی که برشمردیم می شود. در جوامع مرفه که دولت و سیستم با وظایف خود آشناست و آن را به درستی انجام می دهد، موسسات خیریه برای پاسخ گویی به تقاضای دیگر جامعه های تنگدست با حکومت های بدخیم یا ناتوان، تشکیل و تحریک می شوند.

روشن است که در موسسات خیریه با پدیده ی "فروش" روبه رو نخواهیم شد و مبادله ای بین موسسات و کاربران (مددجویان) برای کسب سود اتفاق نمی افتد (اگرچه امداد می تواند گاه مشروط باشد). به دیگر سخن، آن چه موسسات انتفاعی یا حتی دولتی را برای بازاریابی در حوزه "مشتری" وارد می کند و بخش مهمی از دانش مدیریت در همین زمینه وارد شده است، در موسسات خیریه، نه به سوی کاربران بل که به سوی بازاریابی مددکاران (خیّرین) متوجه می شود. شاید بتوان گفت در موسسات خیریه، کالای قابل فروش در واقع "مجال و توان پاسخ گویی به انگیزه های عام المنفعه و ارضای خاطر عاطفی" مددکاران است. موسسات خیریه، عاطفه می فروشند و برای جویندگان، فرصت کمک کردن و تسلی خاطر را فراهم می آورند و آن چه موضوع این نگارش است چرخشی است در همین گونه بازاریابی!

داوطلبان؛ یا با اصطلاحاتی که در سازمان های خیریه موسوم اند"یاری گران و مدد کاران و هم یاران و ..." افرادی از تمام سطوح و اقشار جامعه هستند که وقت یا مال یا تخصص خودرا به رایگان و اصولا" بدون چشمداشت مادی ، برای "موضوع" موسسات خیریه یا مددجویانی که موسسه خیریه برای یاری رسانی به ایشان تأسیس شده است، قرار می دهند (همین جا باید اشاره کرد برای ناظر بیرونی، دشواراست انگیزه ی واقعی برخی مددکاران را در برخی حرکت ها یا فعالیت های خیرخواهانه، شناسایی کند همان گونه که اصولا" تعریف کار خیر به صورتی فراگیر و جامع، اصولا" با دشواری روبه روست. در برخی کشورها، کمک مالی به موسسات بزرگ خیرخواهانه، به منزله ی پرداخت مالیات است. برخی اوقات، شهرت ناشی از کار خیر، شخصیت سیاسی یا اقتصادی را موجه جلوه می دهد و راه را برای نفوذ یا گسترش اقتصادی کارو حرفه اش فراهم می کند. بعضا" فرقه ها و گروه های سیاسی یا اقتصادی، از نام خیریه برای مقاصد حزبی و گروهی بهره می برند و مناسبات درونی یا بیرونی خودرا ازین راه، تحکیم یا مشروعیت می بخشند. گاه ، به ویژه در زمان رویدادهای طبیعی یا سانحه ها، و اینک بیشتر از طریق شبکه های اجتماعی و بدون این که موسسه خاصی تشکیل شود، جماعتی برای کمک و یاری سانحه دیدگان بسیج و هم دل می شوند یا برای نجات شخصی از اعدام، مشارکت می کنند و سپس ناپدید می شوند. هم چنین است بسیاری از اشخاص که درمناسبت های ویژه ی مذهبی، نذر خودرا با عنوان سیر کردن شکم گرسنگان و نیازمندان، ادا می کنند). به هر رو، داوطلبان بی تردید "کارکنان" موسسات خیریه نیستند بلکه به مثابه و عنوان"منابع" موسسه می توان از آن ها یادکرد.

مسئولیت مدیران موسسات خیریه "شناسایی، جذب، نگهداری، ارتقای کمی و کیفی ،اعتمادبخشی و بهره گیری "از این منابع گرانقدر، ازطریق مدیریت فعال و مناسب، کارآمد و سالم است.

آن چه بحث اصلی این نوشته است به انگیزه های داوطلبان اشاره می کند و براین اساس است که نوع ارتباط مردم خیّر با موسسه، داوطلبانه و بیشتر موقتی است که به انگیزه ی ایشان بستگی تام و تمام دارد (عنصری که باید در مدیریت موسسات خیریه مورد توجه قرارگرفته و تقویت شود).

این انگیزه ها ممکن است احساس و عاطفه ی فردی و جمعی (مثل کمک به بیماران خاص)، اعتقادات ایمانی و مذهبی و آخرتی (مثل امداد به بی سرپرستان و درراه ماندگان و گرسنگان)، تعلقات اجتماعی (مانند کمک به کودکان کار یا آموزش رایگان محرومان)، حس مشارکت جویی، میل به حضور در جمعیت، فهم و شعور همبستگی ومیل به همکاری و احساس مفیدبودن، توان اقتصادی و مواردی دیگر باشد که مدیران موسسات خیریه، ضروری است آن ها را شناسایی کرده و مخاطبان هدف خودرا انتخاب و از طریق تقویت این انگیزه ها، منابع و امکانات لازم را برای هدف و موضوع موسسه خویش، فراهم آورند.

باید افزود برخی گزاره ها به ویژه در جامعه ایرانی به انگیزه ها نزدیک تر است و مردم، آشنایی و هم دلی و تعلق بیشتری نسبت به آن احساس می کنند مانند کودک یتیم و گرسنه، خانواده ی فقیر و بی پناه، زندانی دارای خانواده، افراد زلزله زده در سرما، دختر دم بخت بدون جهیزیه، کودکان فروشنده در چهارراه ها و اصولا" کودکان کار، مبتلایان به ویژه کودکان مبتلا به بیماری صعب العلاج مانند سرطان.. واین به جامعه شناختی تاریخی مردمان این مرزوبوم برمی گردد.

این مهم (توجه به انگیزه ها) پس از شناسایی، از طریق تبلیغ و معرفی اهداف موسسه به جامعه هدف، ادامه می یابد. اگر موسسه ای گمان کند می توان جامعه هدف را به کل جامعه تسّری داد عملا" خودرا با منابع محدود و آنی و موردی و کاملا" موقت، سرگرم کرده است. گام بعدی پس از شناسایی انگیزه ها و انتخاب جامعه هدف، جذب یاریگران است. خوب است یادآوری شود که یاریگران برچندگونه اند. بخشی از یاریگرا به ویژه جوانان میل دارند مشارکت خود را از طریق زمان و تخصص خود ابراز کنند. جوانان محتملا" از سرمایه کافی و یا توان اقتصادی اضافی و سرریز، برای کمک مالی به موسسات بهره مند نیستند ولی انگیزه مشارکت جمعی (به ویژه با هم افزایی ناشی از کارکرد شبکه های اجتماعی) در ایشان بیشتر از سنین بالاتر است.

شاید یکی از بهترین کارآمدی های ایشان، فرصت برای جذب منابع مالی و غیرمالی از خیرین توانمند باشد که بخشی دیگر از یاریگران به شمار می روند و فرصتی برای مشارکت اجرایی ندارند. برخی دیگر از یاریگران اصولا" به دلیل شخصیت یا جایگاه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود، می توانند "معّرف و ناقل و مبّلغ" باشند و بتوانند اشخاصی توانمند را به موسسات معرفی کنند بنابراین شایسته است یاریگران را از نظر کارکردی، به گروه های مختلف تفکیک کرد و همان نقش و کارکرد را ازایشان انتظارداشت.

پس از جذب، مسئولیت مدیریت به نگهداری و اعتمادبخشی به این منابع متوجه می شود. باید یادآورشد مساله اعتمادبخشی فقط به دستپاک بودن اداره کنندگان موسسه خیریه محدود نمی شود (موضوعی که در صورت نبود آن، خیلی زود داوطلبان را دلزده می کند) که بخش مهمی از آن به مدیریت درست و کارآمد منابع و جدی گرفتن امور مربوط می شود. در این جا اشاره ی نخست این نگاشته بهره مندی از دانش مدیریت جلوه گر می شود.

مدیران موسسات خیریه، نباید موسسه خود را یک کار جنبی و اضافی تلقی کنند. موسسات خیریه به تدوین استراتژی مناسب (بر مبنای آرمان ها و ارزش ها، اهداف بلند وکوتاه مدت، راه کارها و رویکردهای براساس شناسایی انگیزه ها و جامعه هدف)، برنامه ریزی و بودجه بندی، روش های جذب و نگهداری داوطلبان، شناسایی درست و منظم گروه های مددجو و کاربران، نظام دقیق اطلاعاتی، روش های مناسب و سامان یافته و دارای محتوای جذبی برای تبلیغ ، ساختار پویا و چابک و مناسب، نظام نظارت و کنترل اعتمادبخش و شفاف و ... به شدت نیازمنداند. به راستی که بخشی از اعتمادسازی و تعلق و جذب خیرین، به توانایی مدیریت و پایمردی کارگزاران موسسات خیریه برمی گردد (چند نمونه آشکار ازین دست در کشورمان وجوددارد که هرگاه صحبت از کار خیر پیش می آید ذهن مخاطبان به سوی آن ها متوجه می شود و در واقع، "برند" شده اند).

روشن است که موسسات شبه دولتی و عمومی خیریه را از نظر امکانات تبلیغی و رسانه ای و پشتوانه ی سیاسی نمی توان مدل قرارداد (مانند کمیته امداد امام و پاره ای دیگر) اما موسسات خیریه شخصی هم وجود دارند که ازطریق راه کارهای نوآمد و ابتکاری، توانسته اند منابع بسیاری را جذب و به کار خود رونق بخشند. ناگزیریم از تجربه های این گونه موسسات بهره گیریم .

 

هرمز باقی

اردیبهشت93

منبع: http://nik-haami.ir/news2.html

دپارتمان توانمندسازی و توسعه صالحون

مرکز درمانی موسی بن جعفر-دندانپزشکی-آمبولانس-آزمایشگاه موزه علوم و فنون شهرستان آران و بیدگل مددکاری و حمایتی

دپارتمان توانمندسازی و توسعه-پژوهش

     
مرکز درمانی موزه خیریه و مددکاری ترویج مشاوره آموزش پژوهش