منتشر شده در پنج شنبه, 27 مهر 1396 09:00 |
10 مدل برای جمع آوری کمک مالی - بخش دوم
مدل چهارم: شرطبندی کننده بزرگ
تعداد محدودی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند موسسه تحقیقات پزشکی استنلی هستند که منابع مالی خود را از طریق تعداد کمی از افراد یا بنیادها تامین میکنند. این مدل از جمعآوری کمک مالی را «شرطبندی کننده بزرگ» مینامیم. در اغلب موارد، بزرگترین اهداکننده سازمان، موسس آن نیز هست که هدف او برطرف کردن معضلی است که احساس و انگیزه شخصی عمیقی نسبت به آن دارد. با وجود اینکه اکثر شرطبندی کنندههای بزرگ منابع مالی زیادی برای شروع کار دارند و به سرعت رشد پیدا میکنند ولی مواردی هم هست که سازمانی پیش از این تاسیس شده است، و یک اهداکننده مالی پیدا میکند که به دنبال کمک مالی به رویکردی مهم و جدید برای حل یک مشکل خاص بوده است. سازمانهای پیروی کننده از مدل شرطبندی کننده بزرگ که ما شناسایی کردیم، بیشتر در دو بخش تحقیقات پزشکی و معضلات زیست محیطی متمرکز بودند. دلایل اصلی اینکه این سازمانها مبلغ هنگفتی از کمک مالی دریافت میکنند این است که: مشکل مورد بررسی آنها با مقدار زیادی از پول، قابل حل شدن است (بهعنوان مثال با مقدار زیادی پول میتوان یک موسسه تحقیقاتی تاسیس کرد تا درمان یک بیماری خاص را کشف کند)، یا سازمان از یک راهحل ضروری و خاص برای حل مشکل استفاده میکند. یک نمونه از سازمانی که از مدل شرطبندی کننده بزرگ استفاده میکند، سازمان حفاظت محیط زیست جهانی است که وظیفه حفاظت از تنوع زیستی موجود در کره زمین را بهعهده دارد تا نشان بدهد که انسانها میتوانند به صورت هماهنگ و سازگار با طبیعت زندگی کنند. سازمان حفاظت محیط زیست جهانی این قابلیت را دارد که در سراسر دنیا منطقههایی را شناسایی کند که اثر مهمی روی حفاظت از تنوع زیستی جهانی میگذارند و بدین ترتیب توجه اهداکنندگان بزرگ را جلب میکند تا از کمکهای هنگفت آنها در جهت امری مهم و تاثیرگذار برای محافظت از کره زمین استفاده شود. کمککنندگان اصلی سازمان حفاظت محیط زیست جهانی را گروه کوچکی تشکیل میدهند. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل شرطبندی کننده بزرگ استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا میتوان راهحلی نهایی و قابل انجام برای یک معضل بزرگ در بازه زمانی محدود ارائه داد؟
● آیا میتوانیم به راحتی بگوییم که این مبالغ هنگفت کمک مالی را کجا و چطور برای رسیدن به اهدافمان صرف خواهیم کرد؟
● از میان بنیادها و افراد ثروتمند، آیا کسی علاقهمند به مشکل مورد نظر و رویکرد ما وجود دارد؟
مدل پنجم: ارائهدهنده خدمات عمومی
بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی، مانند بنیاد موفقیت برای همه، با ارگانهای دولتی در راستای ارائه خدمات اجتماعی اساسی مورد نیاز مانند مسکن، کمکهای بشردوستانه و آموزش و پرورش همکاری میکنند که دولت از قبل برای آنها بودجه تخصیص داده است. سازمانهای غیرانتفاعی را که ارائهدهنده این نوع از خدمات هستند ارائه دهنده خدمات عمومی مینامیم. دولت در بعضی از موارد، این ارائه خدمات را کاملا به سازمانهای غیرانتفاعی واگذار میکند ولی مقررات خاصی را هم برای دریافت کمک مالی وضع کرده است که میتوان از فرمول بازپرداخت هزینهها و یا درخواست طرح پیشنهادی نام برد. سازمانهای ارائه دهنده خدمات عمومی همگام با رشد و توسعه، به دنبال منابع مالی دیگر هم میروند. تی.ام.سی، نمونهای از سازمانهای غیرانتفاعی است که از مدل ارائه دهنده خدمات عمومی استفاده میکند و وظیفهاش پشتیبانی و حمایت از فرزندان و خانوادههای مهاجران است. در سال ۱۹۷۱ با کمکهای دولت فدرال تحت عنوان برنامه «هد استارت» شروع به کار کرد و با تمرکز روی نیازهای دو فرهنگ و دو زبانه بودن خانوادهها به دنبال آماده سازی فرزندان مهاجرین برای ورود به مدرسه و سیستم آموزش و پرورش بود. همزمان با رشد و توسعه شورای مهاجرین تگزاس، رهبرانش سعی کردند وابستگی خود را به این تک منبع مالی کاهش داده و به دنبال کمکهای دولتی دیگری نیز بروند. در حال حاضر تی.ام.سی از منابع مختلف فدرالی، ایالتی و دولت محلی کمک مالی دریافت میکند و برنامههای جدیدی مثل سوادآموزی، مراقبتهای دوران بارداری و آموزش مصرف کننده را هم ارائه میدهد. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از مدل ارائه دهنده خدمات عمومی استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا سازمان ما مطابق برنامه یا برنامههای از پیش تعیینشدهای از سوی دولت است؟
● آیا میتوانیم نشان بدهیم که عملکرد سازمان ما بهتر از رقیبهای ما است؟
● آیا حاضریم به صورت دورهای وقت خود را صرف تمدید قراردادها و کاغذ بازیهای دولتی بکنیم؟
مدل ششم: ابداعکننده قوانین و سیاستها
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مثل سازمان دهکده جوانان کاملا متکی بر کمکهای مالی از سوی دولت هستند و از مدلی با نام ابداعکننده قوانین و سیاستها پیروی میکنند. این سازمانهای غیرانتفاعی روشهای جدیدی را برای مقابله با مشکلات اجتماعی ایجاد کردهاند که لزوما با برنامههای جاری کمکهای مالی دولت سازگار نیست. آنها کمککنندگان دولتی را قانع کردهاند تا به این روشهای جدید اعتماد کنند زیرا این راهحلها از راهحلهای موجود پیشین، کارآمدتر و کمهزینهتر هستند. (ارائه دهندگان خدمات عمومی برعکس این گروه، ازبرنامههای کمک مالی دولتی موجود برای خدماتی که ارائه میدهند، استفاده میکنند.) نمونهای که از این دسته میتوان نام برد، سازمان هِلپ یو.اس.اِی است. این سازمان غیرانتفاعی برای بیخانمانها مسکن موقت فراهم میکند و برای خانوادههایی با درآمد کم، خانههایی با قیمت مناسب میسازد. اندرو کومو(فرزند فرماندار سابق نیویورک ماریو کومو) در سال ۱۹۸۶ سازمان هلپ یو.اس.اِی را بهعنوان راهحل جایگزینی برای سکونت بیخانمانها در خانهها به جای سیاست اجرایی در نیویورک تاسیس کرد که مطابق آن بیخانمانها در هتلهای مخصوصی با نام هتلهای رفاهی قرار میگرفتند. این روش نوین در راستای مشکل مسکن بیخانمانها توسط هلپ یو.اس.اِی زمانی ارائه شد که مشکل بیخانمانها تبدیل به یک معضل عمومی بزرگی شده بود و مسئولین دولتی حاضر بودند روشهای جدیدی را برای برطرف کردن این مشکل امتحان کنند. کومو با ادعای اینکه راهحلش هم کارآمدتر و هم کمهزینهتراست، حمایت اولیه تصمیم گیرندگان دولتی را به خود جلب کرد که هزینه پروژه به دلیل همزمانی با معضلات اقتصادی در نیویورک از اهمیت زیادی برخوردار بود. بودجه هلپ یو.اس.اِی در سال ۲۰۰۷ در حدود شصت میلیون دلار بود که هشتاد درصد آن از منابع دولتی تامین شده بود (نیمی از دولت فدرال و نیم دیگر از دولت ایالتی و محلی). رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از مدل ابداکننده قوانین و سیاستها استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا ما رویکرد نوینی برای گذار از وضعیت کنونی (از لحاظ اثرگذاری و هزینه) داریم که آنقدر ضرورت دارد که نظر کمک کنندگان مالی دولتی را که غالبا به سوی راهحلهای سنتی گرایش دارند، به خود جلب کند؟
● آیا میتوانیم کمک کنندگان مالی دولتی را قانع کنیم که برنامه ما عملی و شدنی خواهد بود؟
● آیا ما میتوانیم با تصمیم گیرندگان دولتی که از تغییر حمایت میکنند، رابطهای خوب و قوی برقرار کنیم؟
● در حال حاضر، آیا فشارهای لازم بر روی دولت برای تغییر روند و سیاستهای فعلی وجود دارد؟
مدل هفتم، کارگزار ذینفعان
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند سازمان وام دانشجویی آیوا با رقبای خود بر سر ارائه خدماتی که از سوی دولت عرضه یا پشتیبانی میشود، رقابت میکنند. اینگونه سازمانهای غیرانتفاعی را مدل کارگزار ذینفعان مینامیم. این سازمانها در زمینه مسکن، خدمات استخدامی، خدمات درمانی و وامهای دانشجویی فعالیت میکنند. وجه تمایز این دسته از سازمانهای غیرانتفاعی با بقیه برنامههای دولتی این است که دریافتکنندگان خدمات خیریه، آزادی کاملی در انتخاب سازمان غیرانتفاعی برای دریافت خدمات دارند. یکی از نمونههای استفاده کننده از این مدل، سازمان غیرانتفاعی مشارکت برای مسکن کلانشهر بوستون است که مدیریت املاک اجارهای متعلق به دولت ایالتی و فدرال را در بیش از سی منطقه ماساچوست برعهده دارد. این سازمان از زمان تاسیس در سال ۱۹۹۱ تا به حال در ارائه کمک هزینه یا یارانه مسکن به خانوادههای نیازمند، شهرت خوبی برای خود کسب کرده است و بزرگترین ارائه دهنده یارانه مسکن در منطقه بوستون است که بیش از هفت هزار و پانصد خانوار را تحت پوشش خود دارد. سازمان مشارکت مسکن کلانشهر بوستون، فعالیتهای مرتبط دیگری مانند برنامههای آموزشی و جلوگیری از بیخانمان شدن را نیز ارائه میدهد . بیش از ۹۰ درصد بودجه این سازمان از هزینههای مدیریتی پرداختی از سوی دولت به عنوان بخشی از یارانه تامین میشود. باقی بودجه از سوی شرکتها و بنیادها تامین میشود. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل کارگزار ذینفعان استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا میتوانیم به دولت ثابت کنیم که ما توانایی خوبی در ارائه خدمات یا یارانه به افراد نیازمند داریم؟
● آیا میتوانیم میزان خدمات بیشتر کنیم تا ارزش سود بالاتر رود؟
● آیا میتوانیم به خوبی قوانین و مقررات وضع شده توسط دولت برای بهعهده گرفتن مسئولیت ارائه این خدمات را اجرا کنیم؟
● آیا میتوانیم راهی برای جبران هزینههای جانبی این قبیل برنامههای خدماتی پیدا کنیم؟
مدل هشتم: بازیافتکننده منابع
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند بنیاد اَمِریکِرز از طریق دریافت اجناس و کالاهای خیریه و اهدایی از شرکتها و افراد مختلف و رساندن آنها به افراد نیازمندی که توانایی خرید آنها را ندارند، رشد و توسعه یافتند. سازمانهای غیرانتفاعی را که از این مدل استفاده میکنند، بازیافتکننده منابع مینامیم. کسب و کارها تمایل زیادی به اهدا کالا و اجناس مختلف مثل غذاهایی با تاریخ مصرف مشخص دارند زیرا در غیر این صورت این اقلام به هدر میروند و یا هزینه نهایی تولید اجناس زیاد از حد پایین است و در بازار رقابت با تولیدکننده عرضه نخواهند شد، مثل دارو در کشورهای در حال توسعه. اجناس و کالاهای اهدایی بخش بزرگی از دارایی اصلی شرکت هستند ولی برای پرداخت هزینههای عملیاتی باید منابع مالی دیگری را پیدا کرد. اکثریت بازیافتکننده منابع در زمینه برنامههای غذایی، کشاورزی، درمانی و تغذیه در سطح بینالمللی فعال هستند. بزرگترین سازمان مبارزه با گرسنگی در منطقه نیوانگلند با نام بانک غذایی بوستون بزرگ نمونهای از این مدل بازیافتکننده منابع است. این سازمان سالانه در حدود پانزده هزار تن غذا را بین ششصد سازمان محلی شامل انبارهای غذایی خیریه، آشپزخانههای خیریه، مراکز نگهداری از کودکان و سالمندان و پناهگاههای بیخانمانها، توزیع میکند. در سال ۲۰۰۶ حدود پنجاه و دو درصد از داراییهای این بانک را کالاهای اهدایی از سوی شرکتها تشکیل میداد. برنامههای دولت فدرال و ایالتی نیز به این بانک کمک جنسی و مالی میکنند که در حدود بیست و سه درصد منابع سالانه آنها را تامین میکند که صرف توزیع مواد غذایی میشود. بیست و پنج درصد باقیمانده از سوی هدیههای نقدی افراد مختلف تامین میشود که هزینههای سربار و هزینههای بهبود ساختار را پوشش میدهد. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل بازیافتکننده منابع استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا کالاهایی که میخواهیم توزیع کنیم را میتوان به صورت مداوم از اهداکنندگان دریافت کرد؟
● آیا میتوانیم مهارت این را پیدا کنیم که در کنار روندهای ناگهانی افزایش اهدای اجناس، در زمان کمبود اجناس اهدایی هم آمادگی داشته باشیم؟
● آیا راهبرد مشخصی در جهت جمعآوری کمک نقدی برای تامین هزینههای عملیاتی و سربار داریم؟
مدل نهم: ایجادکننده بازار
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند تراست فور پابلیک لند خدماتی را ارائه میدهند که همزمان نیاز به آنها در بازار وجود دارد اما مورد توجه خیًرین نوعدوست هم هست. اینها خدماتی است که پرداخت مستقیم پول برای آنها در جامعه غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی است. سازمان غیرانتفاعی که این خدمات را ارائه میدهد از مدلی استفاده میکند که ایجادکننده بازار مینامیم. بهعنوان نمونه میتوان از اهدای عضو نام برد. تقاضای زیادی برای اعضای بدن انسان وجود دارد ولی فروش آن غیرقانونی است. این سازمانهای غیرانتفاعی عمده بودجه خود را از طریق دریافتیهای خیریه و هزینههای دریافتی مستقیم در ازای فعالیت و خدمات، تامین میکنند. بیشتر ایجادکنندگان بازار در زمینه سلامت و بیماری فعالیت میکنند ولی نمونههایی نیز در زمینه حفاظت از محیط زیست وجود دارد. یک نمونه از این سازمانها صندوق بیماریهای کلیوی آمریکا است که در سال ۱۹۷۱ برای کمک به افراد کم بضاعت با بیماریهای کلیوی برای پرداخت هزینههای دیالیز تاسیس شد. در حال حاضر این سازمان بزرگترین کمک کننده مالی به بیماران دیالیزی در سرتاسر کشور آمریکا است که مطابق گزارش سال ۲۰۰۶، سالانه هشتاد و دو میلیون دلار به شصت و سه هزار و پانصد بیمار کلیوی (۱۹ درصد کل بیماران دیالیزی) کمک کرد. ارائهدهندگان خدمات بهداشتی تا قبل از سال ۱۹۹۶ میتوانستند به بیماران دیالیزی محتاج که تحت پوشش حمایت دولتی بودند، کمکی پرداخت کنند که شامل بیست درصد از کل هزینهها میشد. دولت فدرال در سال ۲۰۰۶ این کار را برای ارائه دهندگان خدمات بهداشتی غیرقانونی اعلام کرد زیرا ممکن بود بیمار مجبور شود فقط از یک ارائه دهنده خدمات بهداشتی خاص، خدمات دیالیز دریافت کند. سازمان خیریه بیماریهای کلیوی آمریکا، این مشکل را شناسایی و برنامهای برای حل آن ایجاد کرد. حالا این نهاد، خودش این هزینهها را پرداخت میکند تا بیماران به درمان خود ادامه دهند. ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و شرکتهای بزرگ بخش عمدهای از منابع مالی مورد نیاز این سازمان را فراهم میکنند. سازمان خیریه بیماریهای کلیوی آمریکا در حال استفاده از قوانین مشابه بیماران دیالیزی، برای داروهای درمان پوکی استخوان نیز هست. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از مدل ایجادکننده بازار استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا گروهی از کمککنندگان مالی علاقهمند به سرمایهگذاری برای حمایت از کار ما وجود دارد؟
● آیا دلایل قانونی یا اخلاقی بیشتری برای ارائه این خدمات از سوی سازمانهای غیرانتفاعی وجود دارد؟
● آیا ما دارای یک برنامه مورد اعتماد و نامی معتبر هستیم؟
مدل دهم: اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور
تعدادی از سازمانهای غیرانتفاعی هستند مثل سازمان بیگ برادرز بیگ سیسترز که با ایجاد شبکهای ملی در داخل یک کشور از افراد مختلف در محله و منطقههای خودشان، رشد و توسعه پیدا کرد. سازمانهای غیرانتفاعی که از این مدل استفاده میکنند را اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور مینامیم. این سازمانها روی مسائلی مانند مدارس با شرایط بد و یا بچههای نیازمند به الگویی مناسب در میان بزرگسالان میپردازند که این مشکلات در میان انجمنهای محلی از اهمیت زیادی برخوردار است و دولت به تنهایی قادر به حل این مشکلات نیست. بیشتر کمکهای مالی این سازمانها از محلات جمعآوری میشود و دولت مقدار خیلی کمی به آنها کمک میکند. تعداد بسیار کمی از عملیاتهای محلی به میزان بیشتر از پنج میلیون دلار رسیدهاند ولی از لحاظ وسعت میتوانند بسیار گسترده باشند. سازمان غیرانتفاعی آموزش برای آمریکا نمونه دیگری از سازمانهایی است که از مدل اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور استفاده میکند. سازمان آموزش برای آمریکا، فارغالتحصیلان جدید دانشگاهها را جذب میکند، آموزش میدهد و در مدارس مختلف کشور مستقر میکند. این سازمان در سال ۱۹۸۹ تاسیس شد و تا سال ۲۰۰۷ به درآمد سالانه بیش از نود میلیون دلار رسید. این سازمان، بیست و شش دفتر محلی دارد که بیش از هفتاد و پنج درصد کمکهای مالی را جمعآوری میکنند. رمز موفقیت این سازمان در این است که بیانیه ماموریتاش (بهبود کیفیت سیستم آموزش دوازده مرحلهای) در راستای دغدغههای کمککنندگان مالی هم هست. جمعآوری کمک مالی برای این سازمان دارای جنبهای حیاتی است و برای این کار از مدیران اجرایی هر منطقه برای جمعآوری کمک مالی محلی استفاده میکند. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا ما به دنبال رفع معضلی هستیم که رهبران محلی هم به آن توجه زیادی دارند و آیا رفع این مشکل در انجمنها و محلات دیگر مختلف کشور هم ضرورت دارد؟
● آیا گسترش سازمان به جوامع و انجمنهای کوچکتر در راستای اهداف و ماموریت ما خواهد بود؟
● آیا میتوانیم از مدل خود در جوامع دیگر هم استفاده کنیم؟
● آیا میتوانیم رهبرانی باعرضه را برای هدایت سازمان در مناطق دیگر شناسایی و به آنها اختیارات لازم را بدهیم؟
مشکلات موجود سر راه سازمانهای غیرانتفاعی
در دنیای اقتصادی امروز رهبران سازمانهای غیرانتفاعی به راحتی وسوسه میشوند تا به دنبال هر نوع پولی بروند که باعث میشود سازمان از مسیر اصلی خود خارج بشود. بیش از هر زمان دیگری، در دوران سختیها و مشکلات است که رهبران سازمانهای غیرانتفاعی نیاز دارند استراتژی جمعآوری کمک مالی خود را بررسی کنند و به روشهای جمعآوری کمک مالی نظم و ترتیب بدهند. ما امیدواریم که این مقاله چارچوب لازم را در جهت انجام اینکار برای رهبران سازمانهای غیرانتفاعی فراهم کرده باشد.
سازمانهای غیرانتفاعی از راههای مختلفی برای جمعآوری کمک مالی استفاده میکنند و تمام آنها نمیتوانند به مدلهای لازم برای برنامههایی در ابعاد بزرگ برسند. تمام سازمانهای غیرانتفاعی میتوانند از شفافسازی، موثرترین مدل جمعآوری کمک مالی خود بهره ببرند و حتی ممکن است سازمانهای غیرانتفاعی مدلهای جدیدی را برای جمعآوری مبالغ زیادی از کمک مالی توسعه بدهند. همانطور که در ابتدا هم گفته شد، تقریبا ۱۵۰ سازمان غیرانتفاعی جدید ( بدون در نظر گرفتن دانشگاهها و بیمارستانها) بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۳ بیش از ۵۰ میلیون دلار در سال کمک مالی جمعآوری کردند.
در سوی دیگر این معادله، خیرین بیش از پیش روی کمکهای مالی خود به سازمانهای غیرانتفاعی دقت میکنند. ما امیدواریم که این مقاله به خیرین دید بهتری نسبت به راهبرد (استراتژی) کمکهای مالی خودشان بدهد تا به صورت کارآمدتری از برنامههای مورد نظرشان حمایت کنند. همانطور که جامعه بیشتر از قبل نیازمند بخش غیرانتفاعی و خیرین برای حل مشکلات است، فهم و درک صحیحی از مدلهای جمعآوری کمک مالی برای رسیدن به آن آرمانها نیز روزبه روز اهمیت بیشتری پیدا میکند.
منبع: http://yarikadeh.com/fa/content/182