منتشر شده در یکشنبه, 26 مهر 1394 11:22 |
کلمات کلیدی: جمعیت های خیریه تبریز، امور خیریه، موسسه خیریه، انجمن ها و مراکز خیریه، افراد خیر، هيأت خيريه، فعاليت هاي خيريه
انقلاب مشروطه رويداد عظيمي بود كه در ايران اواخر دوره قاجار به وقوع پيوست و اثرات ديرپايي را از نظر سياسي، اجتماعي، فرهنگي و ... بر آن جامعه به جا گذاشت. اين انقلاب را ميتوان نقطه عطفي در كل تاريخ اين سرزمين به شمار آورد كه طي آن مردم ستمديده ايران براي محدود كردن قدرت مطلقه پادشاهان به پاخاسته، استبداد را به زانو درآورده و مشروطه را برقرار نمودند كه در اين جريان سهم آذربايجان خصوصاً تبريز تعيين كننده بود.
اين انقلاب يكي از مهمترين انقلابهاي خاورميانه بوده و همانند انقلاب روسيه، چين و مكزيك جزئي از نهضت جهاني انقلاب در اوايل قرن بيستم به شمار ميرود. اين نهضت در واقع جنبشي بود ملي و مردمي كه بر اثر سال ها نابساماني و ناامني و فشار فقر و محروميت تودههاي محروم در برابر فساد حكومت و خودكامگي و آزمندي بسياري از حكمرانان دوران استبداد پديد آمد و با رهبري و مبارزه پيگير شماري از پيشوايان مذهبي و آزاديخواهان راستين به خصوص در تهران، تبريز، رشت، اصفهان و شيراز شكل گرفت. از اثرات اجتماعي اين انقلاب كه كمتر به آن توجه شده شكلگيري و رشد جمعيت هاي خيريه با اهداف متعالي انجام امور عامالمنفعه، كمك به همنوع و دستگيري از مستمندان و فقرا به خصوص در مواقع بروز بحرانهاي سياسي و اجتماعي آن زمان بود. در اين مقاله تلاش شده با نگرشي تازه به اين رويداد مهم تاريخي فعاليت هاي اجتماعي مردم تبريز كه منجر به شكلگيري جمعيت هاي خيريه متعددي در آن شهر شده بود، معرفي و مورد بررسي واقع گردد.
در دوره مشروطيت در كليه محلههاي تبريز انجمن محلات تشكيل شده بود كه در اين انجمن ها علاوه بر مسائل سياسي به امور اجتماعي از جمله انجام امور خيريه و عامالمنفعه توجه نموده و از مستمندان محل خود دستگيري مينمودند. حتي ارامنه تبريز نيز در آن زمان انجمن امداديه ارامنه آذربايجان را تأسيس كرده بودند.
اين توجه افراد خير به امور خيريه در دوره استبداد محمدعلي شاه كه تبريز درگير جنگ بود و مدت يازده ماه در محاصره به سر ميبرد، واقعاً براي مردم كه از لحاظ آذوقه در مضيقه قرار گرفته و امراض ناشي از كمبود مواد غذايي بيداد ميكرد، خيلي مؤثر واقع شد و در آن زمان مؤسسه خيريه دارلعجزه و خيريههاي ديگر به مقتضاي زمان و نياز جامعه آن روز با توجه به ضعف دولت و دست به دست گشتن سريع قدرت، پا به عرصه وجود نهادند.
در دوره پهلوي اول، تأسيس جمعيت شير و خورشيد سرخ تبريز، بنگاه حمايت از زندانيان و انجمن خيريه و محلي ليل آباد، فعاليت هاي خيريه ادامه پيدا كرد، اما بعد از شهريور 1320ش و اشغال خاك ايران توسط قواي بيگانه و متعاقب آن جريان حكومت پوشالي دموكرات هاي آذربايجان به سركردگي پيشهوري، باعث توجه بيشتر دولت از يك طرف و روحانيون و نهاد مذهبي از طرف ديگر به مردم شد و جهت آن نگراني از نفوذ كمونيسم و اشاعه مرام اشتراكي در منطقه بود و در واقع از سال 1326 و 1327ش به بعد جمعيت هاي خيريه زيادي در تبريز تأسيس شد كه بيشتر آن ها ثبت شده و به صورت رسمي فعاليت ميكردند.
دولت نيز براي كسب موقعيت اجتماعي، اقداماتي در اين زمينه انجام داد و در مواقعي كه درگير جنگ و تفرقه و ضعف حكومت نبود، هم خود جمعيت خيريه تشكيل داده و هم به جمعيت هاي خيريه نظارت كرده و ضمن كنترل، به آن ها كمك ميكرد. كنترل دولت از طريق شهرباني و ساواك صورت ميگرفت. وجود حكومت استبدادي و نگراني ناشي از سياسي شدن اين جمعيتها و تشكل هاي مردمي مخصوصاً در اواخر دوره پهلوي دوم باعث ميشد كه دولت نظارت بيشتري بر فعاليت اين جمعيتها داشته باشد و اين در حالي بود كه عدم مداخله در امور سياسي از اصول و برنامههاي جمعيت هاي مورد بررسي بود.
اين مقاله با هدف ارزشمند ارتقاء روحيه خيرخواهي و نوعدوستي در بين مردم تنظيم شده، جمعيت هاي خيريه تبريز را در چهار بخش شامل: 1ـ جمعيت هاي خيريه رسمي مردمي 2ـ بنگاه ها و جمعيت هاي خيريه دولتي 3ـ هيأت هاي خيريه غيررسمي 4ـ جمعيت خيريه بينالمللي شير و خورشيد سرخ تبريز وابسته به صليب سرخ جهاني؛ بررسي نموده است.
اين اثر از آن رو كه به صورت دقيق چگونگي شكلگيري، عملكرد، ساختار و تأثير نهاد مذهبي، نقش تجار و دولت در ترغيب و تشويق مردم در امر مشاركت از طريق پرداخت اعانه به اين جمعيت ها را با تكيه بر اسناد منتشر نشده مورد بحث و بررسي قرار ميدهد، حائز اهميت و درخور مطالعه است.
پيشينهاي مختصر در مورد انجام امور خيريه در ايران
اقوام آريانژاد، خاصه ايرانيان از جمله ملل قديم به شمار ميآيند كه به پيروي از كيش و آيين خود به انجام كارهاي نيك چون آباداني و دستگيري مستمندان توجه بسيار داشته و در زمينه امور خيريه طبعاً داراي نذورات و موقوفات بسياري براي نگهداري معابد و آتشكدههاي خود بودهاند.
تفكر نيكانديشي و خيرخواهي در تعاليم زرتشت به آنها آموخته بود كه يك دهم درآمد خود را صرف «داد و دهش»، خيرات و كمك به فقرا نمايند.
اسلام به عنوان آخرين و كاملترين آئين الهي، با نگاهي جدي و قاطع به اين امر نگريسته است. آيات فراوان در خصوص اثرات وضعي و پاداش اخروي امور خيريه در قرآن مجيد تأييدي است بر اين مطلب و روايات ائمه اطهار عليهمالسلام نيز تأكيدي بر انجام اين امور است.(1)
بر اساس قرآن و فرمان هاي پيامبر كه از طريق سنت به سمع همگان ميرسيد، ضوابط انساني در قلمرو حكومت اسلامي در برابر قشرهاي تحت فشار حاكم بود. از جمله اين فرمان ها پذيرفتن يتيمان بود. چنانكه در شهرهاي مختلف ايران دورة نخستين اسلامي كودكان يتيم را در خانههاي مخصوص اطعام و نگهداري ميكردند، به ياد اينكه حضرت محمد(ص) يتيم بوده است و ديگر اينكه مستمندان به طور منظم اطعام ميشدند. بنابراين در طول قرون وسطي در اسلام تأمين رفاه و برقراري همكاري هاي اجتماعي وجود داشته است.(2)
در دوره قاجار حس تعاون و همدردي و دستگيري از بينوايان در ميان توده مردم به حد كمال وجود داشت و اين حس موجب آن شده بود كه در رژيم خشن استبدادي قاجاريه و در عصري كه هيچگونه سازمان و تشكيلات عامالمنفعه وجود نداشت مردم خود به ياري يكديگر بشتابند.(3)
منطقه زرخيز آذربايجان به خصوص شهر قديمي تبريز از قرن ها پيش شاهراه تجارتي بين ايران و اروپا از طريق اسلامبول، قفقاز و پترزبورگ بود. روي همين اصل تجار تبريزي هم از جنبه اعتقادي و ارتباط محكم با روحانيون و پياده كردن سفارش بزرگان دين و هم به جهت ارتباط با كشورهاي مختلف اروپايي از فعاليت هاي اجتماعي آنان بيش از ساير همميهنان آگاهي داشتند.(4) اين آگاهي باعث شده بود كه در انقلاب مشروطه هر كدام از محلههاي تبريز انجمن محلي و خيريه داشته باشند.
اين انجمن ها غيررسمي و فصلي بود كه به طور موقت در پاييز هر سال جهت تهيه زغال براي تأمين سوخت زمستاني و تهيه پوشاك فقرا در مساجد و يا منازل اعضا و معتمدين محل تشكيل ميشد.
پس از پايان دوره استبداد و رفع محاصره تبريز توسط محمدعلي شاه؛ آرامشي در اوضاع پديد آمد. ولي بيكاري و كسادي بازار و ركود داد و ستد باعث شده بود كه طبقات پايين سخت در مضيقه بيفتند. لذا عدهاي از بازرگانان نوعدوست تبريزي با همكاري اجلالالملك نايبالاياله وقت، انجمني در عمارت ايالتي تشكيل داده، جمعي را به عنوان هيأت عامله خيريه انتخاب مينمايند كه با جمعآوري اعانه در رفاه حال مستمندان معلول و يتيمان بيسرپرست بكوشند. اين انجمن اولين اقدامي كه جهت انجام امور خيريه و كمك به مستمندان ميكند تأسيس دارالعجزه در سال 1327ق ميباشد كه در آنجا عدهاي از بينوايان و معلولين بيسرپرست نگهداري ميشدند.
با رسيدن خبر تأسيس دارالعجزه، انجمن هاي ايراني در خارج كشور از جمله انجمن سعادت اسلامبول، انجمن مساوات قفقاز و مردم ساير شهرهاي ايران، اعانههاي فراواني به دارالعجزه ارسال كردند. پس از آرامش اوضاع و بهبود وضع مردم با شروع جنگ جهاني اول در سال 1332ق (1914م) وضع روستائيان آذربايجان نيز در اثر فروش محصولات كشاورزي به روسها كه با آلمان درگير جنگ بودند، خوب شده و فعاليت دارالعجزه راكد ماند.(5)
كليات
انجمن ها و مراكز خيريه مؤسسات عامالمنفعهاي هستند كه به منظور ارائه خدمات به افراد جامعه در زمينههاي گوناگون از قبيل خدمات بهداشتي و درماني، خدمات رفاهي و فرهنگي پا به عرصه حيات ميگذارند. وجود اين مراكز، تعداد و موضوع فعاليت آن ها محك و معياري براي ثبوت يا نفي عدالت اجتماعي در جامعه است. بدين معنا كه اين مراكز، زماني پا به عرصه فعاليت ميگذارند كه عدالت در اجتماع با عملكرد ناقص و برنامههاي ضعيف، كم رنگ يا مخدوش شده باشد و دولت نتواند به وظيفه خود در برابر يكايك افراد جامعه به ويژه قشر ضعيف عمل كند. در اين مقطع زماني است كه عدهاي از نوعدوستان خير جامعه به منظور ارائه خدمات به همنوعان خود، تشكيلاتي را بدين منظور پديد ميآورند تا راهگشايي براي خدمت باشند.(6)
تأسيس و ايجاد اين انجمن ها و مراكز خيريه در جامعه اسلامي ما، خصوصيت و رنگ و بويي خاص دارد و مولاي متقيان امير مؤمنان علي (ع) چه زيبا در اين باره ميفرمايد: «ما احسن تواضع الاغنياء الفقراء طلبا لما عندالله و احسن منه تيه الفقراء عليالاغنياء و اتكالا عليالله...» «چه نيكوست فروتني توانگران در برابر مستمندان براي به دست آوردن آنچه نزد خداست و نيكوتر از آن، بزرگمنشي مستمندان به اعتماد خدا برابر اغنياست.»(7)
نقش روحانيون در تقويت جمعيت هاي خيريه تبريز
روحانيت معظم هميشه در انجام امور خيريه و دستگيري از مستمندان در صف اول قرار داشته و مورد اعتماد تجار و مردم از يك طرف و دولت از طرف ديگر بوده است. به موجب احكام شرع رسيدگي به فقرا و مستمندان بخشي از وظايف شرعي روحانيت و مراجع تقليد محسوب ميشود و روحانيون ضمن تقسيم خمس، زكات، سهم امام و سهم سادات در مصارف ديني، بخشي از آن را با كسب مجوز از مجتهدين اعلم زمان، صرف امور خيريه ميكنند. از آنجايي كه امور خيريه به لحاظ داشتن خاستگاه ديني و تأييد و سفارش مذهب به گونهاي است كه تحصيل رضا و ثواب الهي به شكلي كاملاً نهادينه شده مدنظر مرتبطين با آن ميباشد، اثر بخشي كاملاً گستردهتري دارد.
واقعه شهريور 1320ش و جريانهاي پس از آن در دوره پيشهوري باعث شد كه علماي تبريز به خاطر جلوگيري از رشد كمونيسم و مرام اشتراكي، تجارو مردم را تشويق نموده كه جمعيت هاي خيريه را توسعه دهند. البته خود علما نيز در آن جمعيت ها به صورت فعال شركت ميكردند.
نقش تجار در تشكيل جمعيت هاي خيريه تبريز
تجار در همه زمانها مخصوصاً در دوره بين انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي در زمينه امور خيريه و پرداخت كمك و اعانه پيشقدم بودند. اين كار براي آن ها هم جنبه اعتقادي، هم جنبه اعتباري داشته و حضور آن ها در انجمنهاي خيريه، بيشتر پاسخ آنان به توقع و انتظار عمومي بود.(8)
تجار تبريز به جهت اعتقاد مذهبي قوي و ارتباط محكم با نهاد مذهبي، در انجام امور خيريه پيشقدم بوده و با حضور خود در حركت هاي اجتماعي و عامالمنفعه با صرف مبالغ قابلتوجه در اين راه نقش مهمي ايفا كرده و اين حركت را كه در دوره مشروطيت در تبريز تشديد شده بود، ادامه دادند.
جمعيت هاي خيريه مردمي رسمي
در اواخر جنگ جهاني اول به جهت بروز قحطي جهاني كه شهرهاي ايران به خصوص تبريز نيز از آن متأثر شد و بر اثر گرسنگي و شيوع امراض ناشي از كمبود مواد غذايي و بيماري هاي عفوني كه موجب مرگ عدة زيادي از فقرا و اطفال مستمند گرديد، نيكوكاران و سرمايهداران تبريز دوباره دور هم جمع شده و با جمعآوري اعانه، در اوايل محرم سال 1335ق دارالعجزه را تأسيس كردند و اساسنامهاي در هشت ماده براي آن تنظيم نمودند.(10) اين اساسنامه در واقع اولين اساسنامه جمعيت هاي خيريه تبريز بود.
در سال 1299ش دارالعجزه به دو بخش دارالعجزه مخصوص سالخوردگان و معلوليت و دارالتربيه ويژه يتيمان بيسرپرست تقسيم شد.(11)
در سال 1319ش اداره ثبت مؤسسات تبريز، به منظور ثبت مؤسسات و شركت ها بر اساس قانون تجارت مصوب سال 1311ش تأسيس شد و اولين مؤسسهاي كه ثبت كرد مؤسسه پرورشگاه و تيمارستان شهر تبريز (دارالعجزه و دارالتربيه سابق) بود كه با شماره يك ثبت شد. اين مؤسسه با هدف كمك به بينوايان و يتيمان و ديوانگان شهر تبريز در محله دمشقيه، بر اساس اساسنامهاي كه در 32 ماده تنظيم شده بود به كار خود ادامه داد. در سال 1351ش اين مؤسسه دوباره اساسنامه خود را اصلاح نموده و به مؤسسه خيريه تبريز تغيير نام يافت.(12)
از ديگر جمعيت هاي خيريه مردمي ميتوان به بنگاه حمايت زندانيان تبريز اشاره كرد كه در سال 1306ش با الگوبرداري از انجمن هاي خيريه دوره مشروطيت با هدف حمايت از خانوادههاي زندانيان تأسيس شده بود. مرحوم محمد نخجواني با تأسيس اين خيريه بارقه اميد را در كومه سرد خانوادههاي زندانيان روشن نموده و با اين تدبير نگاه مردم را متوجه اين قشر آسيبديده اجتماع نمود.(13) اين جمعيت در شهريور 1320 تعطيل شده و دوباره در سال 1344ش به صورت رسمي تأسيس گرديد.(14)
انجمن محلي و خيريه ليلآباد
در سال 1308 با همت ميرزا حسين واعظ و اهالي محله ليلآباد تأسيس شد. در ابتدا به صورت فعلي اقدام به كمك به مستمندان محله ميكردند تا اينكه در سال 1334ش امور خيريه محله را تحت سازمان و تشكيلات منظمي درآورده و پس از تنظيم اساسنامه به ثبت رساندند.(15)
جمع خيريه تبريز
در مهرماه 1322ش تأسيس شده و در تيرماه سال بعد به شماره 2 ثبت شد. اين جمع با اجازه شرعي حضرت آيتالله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني تشكيل شده بود و كليه امور خيريه مجمع مطابق قوانين شرع انجام ميشد. هدف اصلي اين مجمع ايجاد كارگاه براي اشتغال افراد مستأصل و مستمند بود. اساسنامه اين مجمع توسط علماي بزرگ تبريز تصديق و مهر شده و تجار نيز آن را امضا نموده بودند.(16)
جمعيت خيريه راسته كوچه
در سال 1326ش در محله راسته كوچه تبريز تأسيس شد.(17) اين جمعيت با اجازه كتبي مراجع تقليد تشكيل شده و آيتالله ميرزا مهدي انگجي از مؤسسين آن بودند. اين جمعيت با داشتن دبستان هاي حرفهاي مخصوص پسران و دختران، كمكهاي خوبي در آموزش دختران و پسران بيبضاعت نموده بود.(18)
دپارتمان توانمندسازی و توسعه صالحون |
|||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
|
|||
مرکز درمانی | موزه | خیریه و مددکاری | مجتمع مسکونی | مشاوره | آموزش | پژوهش |