منتشر شده در سه شنبه, 18 مهر 1396 12:39 |
10 مدل برای جمع آوری کمک مالی
ایجاد یک چارچوب برای جمعآوری کمک مالی در سازمانهای غیرانتفاعی یک چالش است اما هر سازمانی باید یک مدل کارآمد برای جمعآوری کمکهای مالی داشته باشد که بهخوبی توسعهیافته است.
برای پیداکردن یک مدل کارآمد جمعآوری کمکهای مالی باید به سه عامل منبع کمک مالی، انواع تصمیمگیرندگان، و انگیزههای تصمیم گیرندگان توجه کنید.
مدل اول «مرتبطکنندههای احساسی» است و برای سازمانهایی مناسب است که هدف سازمانشان منعکسکننده دغدغههای تعداد زیادی از مردم با سطح درآمد مختلف است.
مدل دوم «متکی بر دریافتکنندگان خیریه» نام دارد و برای سازمانهایی کارآمد است که به ازای خدمات ارائهشده به هر فرد، کمک مالی دریافت میکنند.
مدل سوم «مشوق اعضا» است و در سازمانهایی کاربرد دارد که اعضا در آن کمک مالی میکنند زیرا هدف سازمان را جزئی از زندگی روزمره خود میدانند.
مدل چهارم «شرطبندی کننده بزرگ» نام دارد و در تعداد محدودی از سازمانهای غیرانتفاعی کاربرد دارد که بزرگترین اهداکننده سازمان، موسس آن نیز هست.
مدل پنجم «ارائهدهنده خدمات عمومی» است و در بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی بهکار گرفته میشود که با ارگانهای دولتی در راستای ارائه خدمات اجتماعی اساسی مورد نیاز مانند مسکن، کمکهای بشردوستانه و آموزش و پرورش همکاری میکنند.
مدل ششم «ابداعکننده قوانین و سیاستها» است و در برخی از سازمانهای غیرانتفاعی کاربرد دارد که روشهای جدیدی را برای مقابله با مشکلات اجتماعی ایجاد کردهاند که لزوما با برنامههای جاری کمکهای مالی دولت سازگار نیست.
مدل هفتم «کارگزار ذینفعان» در برخی از سازمانهای غیرانتفاعی استفاده میشود که با رقبای خود بر سر ارائه خدماتی که از سوی دولت عرضه یا پشتیبانی میشود، رقابت میکنند.
مدل هشتم «بازیافتکننده منابع» نام دارد و در برخی از سازمانهای غیرانتفاعی کاربرد دارد که از طریق دریافت اجناس و کالاهای خیریه و اهدایی از شرکتها و افراد مختلف و رساندن آنها به افراد نیازمندی که توانایی خرید آنها را ندارند، فعالیت میکنند.
مدل نهم «ایجادکننده بازار» است و در آن دسته از سازمانهای غیرانتفاعی کاربرد دارد که خدماتی را ارائه میدهند که همزمان نیاز به آنها در بازار وجود دارد اما پرداخت مستقیم پول برای آنها در جامعه غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی است.
مدل دهم «اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور» نامیده میشود و سازمانهای غیرانتفاعی که با ایجاد شبکهای ملی در داخل یک کشور از افراد مختلف در محله و منطقههای خودشان، رشد و توسعه پیدا کردهاند از این مدل استفاده میکنند.
امروزه فهم و درک صحیحی از مدلهای جمعآوری کمک مالی برای دستیابی به اهداف سازمان از اهمیت بیشتری برخوردار است. طرح از ترنبال، کوربیس
محوریترین موضوع مورد بحث میان مدیران سازمانهای غیرانتفاعی، پرسشهایی از این دست است: پول داریم یا نه؟ چه مقدار نیاز داریم؟ از کجا میتوانیم کمکهای مالی جمعآوری کنیم؟ چرا بیشتر از این نیست؟
ما در طول یک تحقیق توانستیم ده مدل جمعآوری کمکهای مالی را شناسایی کنیم که معمولا بزرگترین سازمانهای غیرانتفاعی در آمریکا از آنها استفاده میکنند. هدف ما تجویز یک رویکرد مشخص برای پیروی توسط یک سازمان غیرانتفاعی نیست. در واقع امیدوار هستیم که به رهبران سازمانهای غیرانتفاعی کمک کنیم تا مدلهایی را که باور دارند میتواند از رشد و توسعه سازمان حمایت کند، بهصورت واضحتر و روشنتری بیان و به گفتوگو بگذارند و از این بینش در جهت بررسی ظرفیتها و محدودیتهای مرتبط با آن مدل استفاده کنیم.
دریافتکنندگان خیریه، مشتریان سازمان نیستند:
هنگامی که یک سازمان غیرانتفاعی راهکاری را در جهت ایجاد ارزش برای یک دریافتکننده خدمات خیریه مییابد (بهعنوان مثال، بازپروری یک زندانی برای بازگشت به جامعه و یا نجات یک گونه زیستی در معرض خطر)، منبع اقتصادی پولساز و سودآور خود را نیافته است و باید جداگانه به دنبال یافتن این منبع باشد. همه سازمانهای غیرانتفاعی در حقیقت مشغول دو نوع «کسب و کار» هستند - یکی مربوط به فعالیتها و برنامههای خودشان و دیگری در رابطه با افزایش میزان کمکهای اهدایی و خیریه.
در نتیجه این تفاوتی که بین دریافتکنندگان خیریه و حامیان مالی وجود دارد، جنبههای مختلف مهم مدلهای تامین کمکهای مالی سازمانهای غیرانتفاعی باید جدا از مدلهای موجود در دنیای شرکتهای تجاری مورد بحث و بررسی قرار بگیرند. یک مدل کسب و کار دربرگیرنده انتخابهای مختلف در رابطه با ساختار هزینهها و میزان ارزش برای دریافتکنندگان خدمات خیریه است. یک مدل جمعآوری کمک مالی تنها بر روی کمکهای مالی متمرکز است و کاری به برنامهها و خدمات ارائه شده به دریافتکنندگان خیریه ندارد.
همه مدیران سازمانهای غیرانتفاعی میتوانند ازاین ده مدل برای بهبود جمعآوری کمک مالی و مدیریت آنها استفاده کنند اما کارآیی این مدلها زمانی اهمیت پیدا میکند که سازمان غیرانتفاعی بزرگتر میشوند. راههای زیادی برای جمعآوری کمک مالی به میزان یک میلیون دلار در سال وجود دارد که برخی از آنها حتی به صورت بداهه در طول فرآیند شکل میگیرند. اما هنگامی که سازمان سعی میکند سالانه حدود بیست و پنج تا پنجاه میلیون دلار یا بیشتر جمعآوری کند، راههای کمتری وجود دارد. تعداد تصمیم گیرندگان بالقوهای که میتوانند اجازه صرف کردن این چنین مقدار زیادی از پول را بدهند، کاهش مییابد (و یا باید از مجموعهای از این افراد کمک بگیرید) و همینطور عواملی که در این افراد برای گفتن «بله» ایجاد انگیزه میکنند نیز بیشتر میشوند (و یا بهطور کامل تحت تاثیر یک رهبر کاریزماتیک سازمان غیرانتفاعی قرار نمیگیرند).
تحقیق ما صحت این مطلب را تائید میکند. در مطالعهای که اخیرا انجام دادیم، ۱۴۴ سازمان غیرانتفاعی تاسیس شده از سال ۱۹۷۰ که تا اندازه پنجاه میلیون دلار در سال یا بیشتر رشد کرده بودند را شناسایی کردیم. در طی این تحقیقات متوجه شدیم که تک تک این سازمانها به دنبال منابع مشخصی از کمکهای مالی بودند که توانستند با اتکا به آنها، رشد کنند و بیشترشان روی تنها یک منبع خاص که متناسب با کار و برنامه خودشان بود، تمرکز کرده بودند. همچنین هر یک از آنها قابلیتهای کاملا حرفهای در داخل سازمان پرورش داده بودند که هدفشان جمعآوری کمک مالی از آن منابع مشخص بود. بهعبارت دیگر، هر کدام از این سازمانهای غیرانتفاعی یک مدل جمع آوری کمکهای مالی داشتند که بهخوبی توسعهیافته بود.
هر چقدر میزان کمک مالی مورد نیاز بیشتر باشد، اهمیتِ به دنبال بازارهای جمعآوری کمک مالی شناخته شده بودن که در آن تصمیم گیرندگان خاصی با انگیزههای مشخص وجود دارند نیز بیشتر میشود. بهعنوان مثال گروههای بزرگی از اهداکنندگان انفرادی، بر اساس دغدغههای رایج مشترک در مورد مسائل مختلف مانند تحقیقات بر روی سرطان پستان به یکدیگر ملحق شدهاند. در مثالی دیگر، منابع بزرگ کمکهای مالی از سوی دولت، ماموریت و اهداف خاصی مانند نگهداری و سرپرستی کودکان یتیم دارند. یک سازمان غیرانتفاعی میتواند تعداد انگشت شماری از بنیادها و یا افراد ثروتمند را متقاعد کند تا چند میلیون دلار برای موضوعی که قبلا نادیده میگرفتند، اهدا کنند ولی این روش برای یک سازمان غیرانتفاعی که به دنبال جمعآوری دهها میلیون دلار است، جوابگو نخواهد بود.
هدف این نیست که بازار جمعآوری کمک مالی را پایدار و باثبات توصیف کنیم؛ خیر، این طور نیست. اولین بار که «روز زمین» در سال ۱۹۷۰ برای افزایش آگاهی و قدردانی نسبت به محیط زیست کره زمین نامگذاری شد، همزمان یک موج افزایش کمک به معضلات محیط زیستی ایجاد شد. قحطی اتیوپی در سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ منجر به افزایش قابل توجهی در میزان حمایت از کمکهای بینالمللی شد. آگاهی از بحران آموزشی ایالات متحده آمریکا در اواخر دهه ۸۰، زمینه را برای جذب کمکهای مالی در جهت ایجاد مدارس مستقل فراهم کرد. تغییرات را نمیتوان پیشبینی کرد ولی به دلیل غیرقابل پیشبینی بودن، نمیتوان به یک راه خاص برای جمعآوری کمک مالی وابسته بود.
ده مدل جمعآوری کمک مالی
ایجاد یک چارچوب برای جمعآوری کمک مالی در سازمانهای غیرانتفاعی یک چالش است. برای اینکه مدلها کارآمد و مفید باشند، نباید بیش از حد بهطور کلی و یا بیش از حد بهطور خاص تعریف شده باشند. بهعنوان مثال، یک کلینیک سلامت عمومی که به بیماران تحت پوشش برنامه کمک دریافت درمانی دولت، خدمات میدهد را در نظر بگیرید و هم یک سازمان غیرانتفاعی که کارش توسعه حمایت شده از طرف دولت آمریکا برای توسعه بینالمللی است. درست است که هر دو از سوی دولت کمک مالی دریافت میکنند ولی نوع کمک مالی و تصمیم گیرندگان کنترل این منابع مالی کاملا متفاوت از یکدیگر هستند. قرار دادن این دو در کنار هم و در یک مدل، مفید و کارآمد نخواهد بود. در عین حال تعیین یک مدل جداگانه برای تمام سازمانهایی که کمک مالی یکسانی دریافت میکنند، تعریف بیش از حد خاص و محدودی است که کارآیی لازم را نخواهد داشت.
در نهایت به سه پارامتر برای تعریف مدلها رسیدیم: منبع کمک مالی، انواع تصمیم گیرندگان، و انگیزههای تصمیم گیرندگان. با این کار توانستیم ده مدل جمعآوری کمک مالی متمایز، منسجم و درعین حال در برگیرنده انتخابهای واقعی را شناسایی کنیم.
در ادامه این مقاله هر کدام از این ده مدل جذب سرمایه همراه با توصیف نمونهای از سازمان غیرانتفاعی متناسب با آن معرفی شده است. این مدلها به ترتیبِ میزان قدرت تامینکننده حمایت مالی آنها آورده شدهاند. سه مدل اول (مرتبط کنندههای احساسی، متکی بر دریافتکنندگان خیریه، و مشوق اعضا) تا حد زیادی توسط بسیاری از کمکهای فردی تامین مالی میشوند. مدل چهارم (شرطبندی کننده بزرگ) تا حد زیادی توسط یک فرد و یا توسط تعداد کمی از افراد و بنیادها تامین مالی میشوند. سه مدل بعدی (ارائه دهنده خدمات عمومی، ابداکننده قوانین و سیاستها، و کارگزار ذینفعان) تا حد زیادی توسط دولت تامین مالی میشوند. مدل هشتم (بازیافتکننده منابع) تا حد زیادی از طرف شرکتهای بزرگ پشتیبانی میشوند. دو مدل پایانی (اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور) مخلوطی از انواع کمکهای مالی را دریافت میکنند.
مدل اول: ایجاد رابطهای احساسی
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند بنیاد مِیک اِ ویش (ترجمه تحتاللفظیاش میشود: یک آرزو بکن) با تمرکز روی هدفشان توسعه پیدا کردند که این هدف منعکسکننده و طنین دغدغههای تعداد زیادی از مردم با سطح درآمد مختلف بود. در واقع ساختار و چارچوبی را ارائه کرد که این افراد توانستند برای اولین بار با هم ارتباط برقرار کنند. سازمانهای غیرانتفاعی که از این رویکرد استفاده میکنند از مدلی با نام رابطهای احساسی پیروی میکنند. رسالت بیشتر اینگونه سازمانها در زمینههای تحقیقات محیط زیست، بینالملل و سلامت متمرکز است. این سازمانها متفاوت از آنهایی هستند که به سراغ افراد با باور دینی خاص، گرایشات سیاسی و یا علاقه ورزشی خاص میروند که با هم برای بیان عقاید و علایق مشترکشان سازمانی را تشکیل دادهاند.
مدل رابط های احساسی معمولا به دنبال ایجاد روابط ساده و روشن میان داوطلبین در مراسمهای مختلف جمعآوری کمکهای مالی است. بنیاد سوزان جی کومن یک نمونه از سازمان غیرانتفاعی است که از مدل رابطهای احساسی استفاده میکند. بنیاد کومن که در سال ۱۹۸۲ تاسیس شده، به دنبال ریشهکن کردن سرطان پستان بهعنوان یک بیماری مهلک است. بنیاد این کار را از طریق کمک مالی به تحقیقات پزشکی، حمایت از پروژههای پژوهشی، آزمایشی (غربالگری) و درمانی در سرتاسر دنیا انجام میدهد و برنامههای آموزشی مختلفی برای زنان در مورد اهمیت تشخیص زود هنگام دارد. ماموریت این بنیاد منعکسکننده دغدغه بسیاری از زنان است که حتی ممکن هست هیچوقت بهصورت مستقیم نیاز به خدمات این سازمان پیدا نکنند. میزان جمعآوری کمکهای سالانه سازمان کومن بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۷ از چهل و هفت میلیون به سیصد و سی و چهار میلیون دلار افزایش پیدا کرد. متوسط کمکهای فردی در سطح بسیار پایین و در حدود سی و سه دلار است ولی رمز موفقیت تلاشهای این سازمان همواره در جمعآوری کمک مالی از سوی تعداد بسیار زیادی از حمایتکنندگان در سطح گسترده بوده است. این بنیاد و سازمانهای وابستههای آن سالانه درحدود صد و بیست مسابقه ورزشی دو با حضور بیش از یک میلیون شرکتکننده برگزار میکنند. این مراسم نه تنها به افراد اجازه میدهد که به سازمان کمک مالی کنند بلکه داوطلبین را به مشارکت دعوت میکند و آنها را تشویق میکند که تیم تشکیل دهند و به دنبال کمک مالی بیشتری بروند و بهطور کل در تجربه روز مسابقه سهیم باشند. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل رابطهای احساسی استفاده کنند، باید پرسشهای زیر را از خود بپرسند:
● آیا تا به حال قشرهای زیادی از مردم علاقه به کمک کردن را در این زمینه نشان دادهاند؟
● آیا میتوانیم به صورت ساده و مختصر ضرورت وجود این سازمان غیرانتفاعی را توجیه کنیم؟
● آیا یک راه متدوال و معمولی برای جذب تعداد زیادی از داوطلبان وجود دارد؟
● آیا تواناییهای لازم برای توسعه تلاشها به یک منطقه جغرافیایی بزرگتر را داریم؟ و یا آیا میتوانیم این تواناییها را ایجاد کنیم؟
مدل دوم: متکی بر دریافتکنندگان خیریه
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند کلینیک کلیولند به ازای خدمات ارائه شده به هر فرد، کمک مالی دریافت میکنند اما روی افرادی که در گذشته از این خدمات استفاده کردهاند نیز برای کمک مالی حساب میکنند. مدل مورد استفاده در این قبیل سازمانها را متکی بر دریافتکنندگان خیریه مینامیم. دو مثال بسیار خوب بیمارستانها و دانشگاهها هستند. بهطور کلی، بخش عمده کمک مالی این سازمانهای غیرانتفاعی از طریق هزینههای پرداختشده به ازای ارائه خدمات، تامین میشود. با این وجود تمام هزینه ارائه این خدمات با هزینههای دریافتی جبران نمیشود. در نتیجه، این سازمانها سعی میکنند رابطه خوب و طولانی مدتی با افرادی که زمانی از خدماتشان استفاده کردهاند، برقرار کنند و بر همین اساس این سازمانها را متکی بر دریافتکنندگان خیریه نامیدهایم. اگر چه این کمکهای مالی در مقابل هزینهها بسیار اندک هستند (بهطور متوسط حدود پنج درصد در بیمارستانها و حدود سی درصد در دانشگاههای خصوصی) اما این کمکهای مالی منبع مهمی برای تامین بودجه پروژههای بزرگی مانند ساختمانسازی، تحقیقات و صندوق پشتوانه مالی هستند. اغلب خیرین با این انگیزه کمک میکنند که زمانی با دریافت این کمکها، زندگیشان تغییر کرده است. سازمانهایی که از این مدل متکی بر دریافتکنندگان خیریه استفاده میکنند، عمده حمایت خیریه خود را از طریق هدایای بزرگ دریافت میکنند. دانشگاه پرینستون نمونهای از سازمان غیرانتفاعی است که از مدل متکی بر دریافتکنندگان خیریه استفاده میکند. این دانشگاه شهرت زیادی برای درخواست کمک مالی از فارغالتحصیلان خود دارد و توانسته است بالاترین میزان کمک معادل ۲\۵۹ درصد را در میان تمام دانشگاههای ملی جمعآوری کند. بیش از سی و سه هزار فارغالتحصیل مقطع لیسانس در سال ۲۰۰۸، حدود ۶\۴۳ میلیون دلار به این دانشگاه کمک کردند. به دلیل مهارت بالای این دانشگاه در جمعآوری کمک مالی، بیشتر از پنجاه درصد بودجه عملیاتی دانشگاه پرینستون از سوی خیرین و درآمد ناشی ازصندوق پشتوانه مالی تامین میشود. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل متکی بر دریافتکنندگان خیریه استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا ماموریت و هدف ما سود فردی خاصی دارد که برای اجتماع هم مفید باشد؟
● آیا افراد در طی زمان دریافت خدمات، احساس وفاداری و ادای دین به سازمان پیدا میکنند؟
● آیا ساختار مناسب برای دسترسی به دریافتکنندگان خدمات خیریه در مقیاس مناسب را داریم؟
مدل سوم: مشوق اعضا
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مثل کلیسای سدلبک به کمکهای مالی افراد وابسته هستند و از مدل جمعآوری کمک مالی با نام «مشوق اعضا» استفاده میکنند. این افراد (که از اعضای آن سازمان هم هستند) به سازمان کمک مالی میکنند زیرا هدف سازمان را جزئی از زندگی روزمره خود میدانند، بنابراین، در نهایت خود این افراد هستند که از این کمکها بهره خواهند برد. سازمانهایی که از مدل مشوق اعضا استفاده میکنند، دارای اساس و پایه خاصی برای ایجاد فعالیتهای گروهی جدیدی نیستند و در مقابل، با اعضا (کمککنندگان مالی) از طریق حمایت از فعالیتهایی که آن افراد به دنبال تحقق آنها هستند، ارتباط برقرار میکنند. این سازمانها اغلب در زمینههای مذهبی، محیط زیست، هنر، فرهنگ و کارهای انسان دوستانه فعالیت میکنند. بهعنوان مثال میتوان از بنیاد ملی بوقلمونهای وحشی نام برد که به دنبال حفظ و گسترش قلمرو زندگی بوقلمونهای وحشی است که از طرف دیگر، مشوق و حمایتکننده شکار بوقلمون وحشی نیز هست. شکارچیان بوقلمون به سمت این سازمان جذب میشوند و در نهایت از کار آن سود میبرند که باعث میشود به اعضای وفاداری تبدیل بشوند که در جمعآوری کمک مالی برای سازمان هم مشارکت میکنند. اعضای محلی این بنیاد در سال، حدود دوهزار ضیافت شام برای جمعآوری کمک مالی برگزار میکنند و در حدود هشتاد درصد از درآمدهای سالانه سازمان را از این طریق تامین میکنند. در این ضیافتها چندین فرصت مختلف برای اهدای پول وجود دارد: بلیط ورودی (که برای هر نفر حدود پنجاه دلار است و شامل حق عضویت سالانه هم میشود)، خرید محصولات و کالاهای تبلیغاتی (بهطور متوسط بیش از صد دلار به ازای هر شرکتکننده) و بلیتهای قرعهکشی (که حدود شانزده هزار دلار به ازای هر ضیافت سودآوری دارند). جایزههای قرعهکشی و کالاهای تبلیغاتی برای فروش از طرف دفتر اصلی این بنیاد تامین میشوند. هر ضیافت بعد از محاسبه هزینهها، در حدود ده هزار دلار سودآوری دارد. بخش بزرگی از پول جمعآوری شده صرف منطقه محلی حفاظت شده در همان منطقه برگزاری ضیافت میشود. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل جمعآوری کمکهای مالی استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
● آیا اعضا احساس خواهند کرد که فعالیتهای سازمان در نهایت بهصورت مستقیم به نفع آنها یا جامعه آنها خواهد بود؟
● آیا ما قابلیت این را داریم که اعضا را در کار جمعآوری کمک مالی مشارکت دهیم و آنها را مدیریت کنیم؟
● آیا میتوانیم با اعضای اصلی کاملا هماهنگ و همصدا باقی بمانیم، حتی اگر به معنای از دستدادن فرصتهای جمعآوری کمک مالی و کنار گذاشتن فعالیتهایی باشد که باب میل اعضا نیست؟
دپارتمان توانمندسازی و توسعه صالحون |
|||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
|
|||
مرکز درمانی | موزه | خیریه و مددکاری | مجتمع مسکونی | مشاوره | آموزش | پژوهش |